دُنــیآی دَسـت ها اَز هــَر دُنیــآیی بی وَفــآتــَر اســت...
امــروز دَســت هـآیــَت را می گــیرَنـد،
قـصـه عـآدَتــ کهـ شـُدی،
هـَمـآنــ دَسـت هـآ رآ بـَرآیـت تــِکـــآن میــ دَهـَند...!!
ஜ۩۞۩ஜدختــــر زمــــستانஜ۩۞۩ஜ
دیگــر عشــق را باور نمــی کنم! ایــن واژهـ را بــ ِ لجــن کشیــده ایــد
|
بـعضے وقتا شُماره یکـے تو گوشیت هست کــﮧ نمیتونے بهش زنگـ بزنے
دلت ـَمـ نمیـآد پاک ـش کنــے
هروقتمـ چشمت بـﮧ اِسم ـش میفتــﮧ دل ـت یـﮧ جورے میشـﮧ
خیلــے دردناکـِ اوטּ لحظـﮧ
میفهمے
تنهــآ بـودَטּ قـُدرَت میخــوآهَد
وَ ایـטּ قـُدرَت رآ کـَســے بـــہ مَـטּ داد
کـــہ روزی مــیگـُفت
تـَـنهـــــــــــــآیـَت نِمیگـُذآرم
جدا ماندن از کسی ک دوسش داری فرقی با مردن نداره
پس عمری ک بی تو میگذره مرگی است بنام زندگی
هیچ چیز در من نیست !!!
سـکـــــــه ی زنـدگـیم
شـیـــــــر نـدارد
امــــــــا
هـمـیـن خـطـی
کـه مـــــــرا بـه تــــــو
وصـــــــــــــــــل
نـگـه مـی دارد را
بسیـــــار دوســـــــت مـی دارم ..
دُنــیآی دَسـت ها اَز هــَر دُنیــآیی بی وَفــآتــَر اســت...
امــروز دَســت هـآیــَت را می گــیرَنـد،
قـصـه عـآدَتــ کهـ شـُدی،
هـَمـآنــ دَسـت هـآ رآ بـَرآیـت تــِکـــآن میــ دَهـَند...!!
گـمان میـکردم قـانع بـاشی
و بـه شـکستـن دلـم اکتـفا کـنی
نه ایـنکه فستـیـوالـی از دروغ به راه بـینـدازی
و در آخـر بـگویـی:
"میـروم تا اذیـت نـشوی بـهتـرین مـن"!
دیگر خسته شده بود.
تصمیم گرفت به خل بازیهایش خاتمه بدهد ...
...اما به خودش خاتمه داد !
خودش را نشناخته بود ...
طفلكي خل بود !!!
سکوت که میکنم
میگویی خـ ـــداحافظ !
لطفا دیگر سکوت هایــــ ـــم را تفسیر نکن
اگر می توانستی معنی آن هـــ ـــــا را بفهمی که کارمان
بـــ ــــه خداحافظی نمیکشید .. !!
مـن از چـشـمـــان " تـــو " چـیـزی نـمـیـخـواهَــم . . .
بــه جـــز ،
گــــاهی . . .
نــگــاهـی . . .
اشـتـبـاهـــی ...!
اشتیاقیکهبهدیدارتودارددلمن
دل من داند و من دانم و تنها دل من
حالم خوب است!
جدایی درد بی درمان عشق است
جدایی حرف بی پایان عشق است
جدایی قصه های تلخ دارد
جدایی ناله های سخت دارد
جدایی شاه بی پایان عشق است
جدایی راز بی پایان عشق است
جدایی گریه وفریاد دارد
جدایی مرگ دارد درد دارد
خدایا دور کن درد جدایی
که بی زارم دگر از اشنایی
در جهان غصه کوتاهی دیوار مخور
من خدایی دارم، که در این نزدیکی است
نه در ان بالاها
مهربان، خوب، قشنگ
چهره اش نورانیست
گاهگاهی سخنی می گوید، با دل کوچک من، ساده تر از سخن ساده من
او مرا می فهمد
او مرا می خواند، او مرا می خواهد
عـــشـــــقمان بازی حُکـــــمی بـــــود که
مَن از دِل مایــــه گـــذاشتـــم
و تو از خِشــــت
نیمــه ی گـمشــده ام نیستـی که بـا نیمـه ی دیگــر به جستجویت بر خیزم...
تـــو... تمـام گمشـده ی منــی ! تمــام گـمـشــده ی من ... !
نمي بخشمت .... بخاطر تمام خنده هايي که از صورتم گرفتي .... بخاطر
تمام غمهايي که بر صورتم نشاندي .... نمي بخشمت .... بخاطر دلي که
برايم شکستي .... .. بخاطر احساسي که برايم پرپر کردي ..... نمي
بخشمت .... بخاطر زخمي که بر وجودم نشاندي ..... بخاطر نمکي که بر
زخمم گذاردي .... و مي بخشمت بخاطر عشقي که بر قلبم حک کردي
رد پاهایم را پاک می کنم
به کسی نگویید
من روزی در این دنیا بودم.
خدایا
می شود استعـــــفا دهم؟!
کم آورده ام ...!
نـتــرس از هجـــــ ـــ ـوم حـضــــــ ــــ ــورم ..چــــیزی جــــ ـــ ـز تـــنــهایی با من نیـــستـــــ ـــ ـ
قایقت میشـــوم؛
بادبانـــم باش
بگـــذار هرچه حرفْ پشتـــمان میزنند مــردم
بادِ هـــوا شود، دورتــــرِمان کنـــد . . .!
خــَ ـسته اَمــ
نـَه اینکـ ـه کوه کَنــ ـده باشـَ ـمـ
نـَه دل کَنــ ــده اَمـــ
جدیداً اسم خیانت شده یه اشتباه !
که باید ببخشی و فراموش کنی ؛
وگرنه محکوم می شی به کینه ای بودن ... !!!
X بُغض هایَم را نِگه می دارَم X
بـــــــــه مـن کـــه رسیـــدی
چــــــه ســـرت شلــوغ شـــد....
میـــدونستــــم پــا قـدمــم خــوبــه
ولــــــی نـه تـا ایـن حــــــــد...............
دیگــَـر ﻧﻤ ﮯگویــَـم ﮔﺸﺘ ـَــﻢ
ﻧﺒــــﻮﺩ , ﻧﮕﺮﺩ ,نیست!
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺻآﺩﻗآنهـ بگویـــَـم
ﮔﺸﺘــ!ـــﻢ! ﺍتفـــاﻗـﺎ" ﺑــــﻮﺩ !
ﻓﻘﻂ ﻣـآﻝ ِ مــَن ﻧـــَﺒﻮﺩ !!
بَعضی اَشک هآ هَستند،
بی دَلیل، بی بَهآنه،
یک دَفعه ای،
نصفه شبی...
عَجیـب، آدم رآ آرام می کنند...!
وَقتے دلتـنگ تـــو مے شوَم
وَقتے عَـطـر تـنَـت رآ مےخوآهم
مَن به بآد هَم التمآس مےکنَم
خُــــدا که جـآي ِ خود دآرد
دلــــم یـــــــک آدم برفـــــــی می خــواهــــد
تا وقتی حرفـــــــــ هــــــایم را شنید
آبـــــــــ شود
نباشـــــــد دیـــــــــــگر
حــــواست بـہ دلت باشد . . .
آن را هـ ــر جایــ ـی نگــذار!
ایــن روزهــــــا دل را میــدزدند . . .
بــعد ڪہ بہ دردشـــان نـخــورد
جـای صـــندوق پـست آنــ ــرا در سطل آشـــــغال مے اَندازند !
و تــو خوب مـیـــدانے دلےکه اَلمثنے شد!
دیــگر دِل نمـیشود. . .
از من پرسید :تو مال منی؟ گفتم:آره!مال خود خودتم.
هر كاری دلت می خواد باهام بكن.
گفت :هر كاری؟ گفتم:آره. ............ تنهام گذاشت و رفت
من شکستم تا تو را عاشق کنم / بعد من باران فقط آب است و بس
هر که بعد از من سراغت را گرفت / زشت يا زيبا فقط خواب است و بس . . .
دیشب دوباره دیدمت اما خیال بود
تو در کنار من بشینی؟...... محال بود
هر چه نگاه عاشق من بی نصیب بود
چشمان مهربان تو پاک و زلال بود
پاییز بود و کوچه ای و تک مسافری
با تو چقدر کوچه ی ما بی مثال بود
نشنید لحن عاشق من را نگاه تو
پرواز چشم های تو محتاج بال بود
سیب درخت بی ثمر آرزوی من
یک عمر مانده بود ولی کال کال بود
گفتم کمی بمان به خدا دوست دارمت
گفتی مجال نیست ولیکن مجال بود
یک عمر هر چه سهم تو از من نگاه بود
سهم من از عبور تو رنج و ملال بود
چیزی شبیه جام بلور دلی غریب
حالا شکست وای صدای وصال بود
شب رفت و ماه گم شد و خوابم حرام شد
اما نه با خیال تو بودم حلال بود