ஜ۩۞۩ஜدختــــر زمــــستانஜ۩۞۩ஜ
دیگــر عشــق را باور نمــی کنم! ایــن واژهـ را بــ ِ لجــن کشیــده ایــد
|
تو را گم کرده ام امروز
و حالا لحظه ها با من
گرفتار سکوتی سرد و سنگینند
و چشمانم .........
که تا دیروز به عشقت می درخشیدند
نمی دانی چه غمگیند!!!
تَعَجُـبــ نَکُـטּ دوستِـ مَــטּ
تَعَجُـبــ نَکُـטּ اَگَـر بــے مَــرز
مینِویسَمـ
اَگَـر بــے دِرَنـگــ حَرِکَتـ میکُنَمــ
تَعَجُـبــ نَکُـטּ ...
مَــטּ ... دیوآنــﮧ اَمـ !
هيچ كس دفترچه عمر مرا امضا نكرد.
هيچ دستي دست تنها يي مرا پيدا نكرد
آنقدر درحجم سنگين سكوتم مرده ام .
که سنگ حتي اين سكوت سرد را معنا نكرد .
موج دريا پشت درها ي دلم در انتظار.
اين كوير خسته را ابر كسي دريا نكرد .
بس غزل ها گفتم و بس راه ها رفتم ولي...
شعر حتي راز چشمان تو را افشا نكرد.
ذره ذره آب شد برف سكوت سرد تو.
رودها يه خلوتت باغ مرا زيبا نكرد ... !
به تو که خوش می گذرد نه ؟؟!!
همه چیز خوب ِ خوب است؟؟ شادِ شاد؟؟
- ....
ـ خب... خدا را شکر !
حال من ؟؟! خوب خوبم ...!
نمی بینی؟!
بغض، خفه کرده گلویم را... سدِ چشمانم نمی شکنند !!
حتی آرام نمیگیرم !
ضربان قلبم را حس می کنی؟؟ کم کم دارد از کار می افتد انگار!
- .....
این همه را چرا شادی خطاب نکنم؟؟!
وقتی تو می روی...