ميانِ آدمـــک هايِ هـــــزار رنـــــگ
دلباخته يک رنـــگي او شدم
افــسوس
گذر زمان بيرنـــگش کرد
کم رنگ
وکم رنگ تر
وآخــــــرمــَــــــحـــــــــو
![]()
ஜ۩۞۩ஜدختــــر زمــــستانஜ۩۞۩ஜ
دیگــر عشــق را باور نمــی کنم! ایــن واژهـ را بــ ِ لجــن کشیــده ایــد
|
تلخ ترين حرف :
دوستت دارم، اما . . . . . . ؛
شيرين ترين حرف :
اما ، دوستت دارم . . . ؛
به همين راحتي جابه جايي کلمات زندگي را دگرگون مي کند
!
می خندمـــ !
تظاهـــــر به شـــادی میـ ـ ـکنم !
حرفـــ میزنمـــــ مثلـــ همه ...
اما ...
خیلیـ وقت استـــــ مرده امـــ !
خیلیـ وقت استـ دلم می خواهد روزه ی سکوتـــــ بگیـرم !
دلم می خواهد ببـــــــارم ...
و کسیـــ نپرسد چرا ... !
تو چه می فهمی لامصــــــب این روزها ادایـــــ زنده ها را در میـــــــآورم
تو رفتـــی و من مانــدم
با آبهـــایی که دیگر هیچوقـــت از آسیاب نمیـــافتند
تاس من جفت شیش هم که بیاورد؛
باز هم خانه ی مارها...
سهم من است!!!
بَعضے وَقتآ دٍلـت میخوآد
دَستآتو بذارے زیرٍ چونَت
چشم تو چشم خُدا بشے
زُل بزنے و بهش بگے
کہ چـــــــے مَثـــــــــــــــــلا ؟
بعضی چیزها را " باید " بنویسم
نه برای اینکه همه " بخونن " و بگن " عالیه "
برای اینکه " خفه نشم "
همین !!
یه پروانه را با دستات می گیری
بدش می خوای ببینی زنده هست
انگشتاتو باز کنی فرار میکنه
محکم بگیری می میره
دوست داشتن هم یه چیزی مثل پروانه هست
هَمیشِه نِمی شَوَد زَد بِه بی خیالــی
وَ گفت تَنهـــــــــــا آمَدِه اَم ٬ تَنهـــــــا می رَوَم...
یِک وَقت هایی ٬ شایَد حَتی بَرایِ ساعَتی یا دَقیقِه ای ٬کَم میاوَری ! ...
دِلِ واماندِه اَن یِکـــــــــــــ نَفَر را می خواهَد .
ميانِ آدمـــک هايِ هـــــزار رنـــــگ
دلباخته يک رنـــگي او شدم
افــسوس
گذر زمان بيرنـــگش کرد
کم رنگ
وکم رنگ تر
وآخــــــرمــَــــــحـــــــــو
![]()
خـــــــــــدایا یه چیزی هست
اینجـــا،آره همینجایی که دســـــــتامه
داره خـــــــفم میکنــــــه
بهم بــــــــگو چیـــــــکار کنم؟؟؟
![]()
خدایــــــــــــا....
طاقـت ِ مـن را با طــاق ِ آسمانت
اشتباه گرفته ای
این پیمانـــه ، ســال هـاست کـه پــــُـر شــده
شهـــــــــــامتـــــــــ میــــــــــخواهد
بــــــــدونِــــــــــــ اشـــــــــــــکـــــــــ
خاطـــــــــراتتـــــــــ ـ را مـــــــرور کردنــــــــــ
![]()
بغضم رسيــــده !
و ميوه ميـــوه از درخت چشمانم مي افتد !
كسي زير درخت چشمـــانم نيست كه از خود بپرســـد چرا مي افتد !
قانونش چيست ؟
![]()
گلایه ها عیبـــی نــــــــدارد
کنــــایه هــا ویـــــــــران میکنــــــد
![]()
بـهــ سـلامـتـــے اون دخــتــری کـهــ
نــﮧ "مـنـتــظـــر" میـمـونــﮧ کـســـے خـوشـبـخـتـش کـنــﮧ
نـهــ "اجـــــــازه" مـیـده کـســـے بـدبـخـتـش کـنـهــ
ميـ ـپـُرسے : چِـکـآر ميـکُـنے ؟
ميـ ـگـويَـمـ : بـِہ آيـَنـدِهـ فِـکـر ميـ ـکُـنَـمـ
ميـ ـپُـرسے : آيـَنـدِهـ ؟!
ميـ ـگـويَـمـ :
آ : آرے کــــآش
ي : يـِکــ بــآر
ن : نِـشـآنَـمـ بـِدَهے
د : دوسـ ـتـَمـ دآرے
ه : هـَمـيــن !!!
![]()
وقتی که تو نیستی
با سبد سبد دلتنگی چه کنم؟
انگار با نبودنت
نام رنگ می بازد
دیگر نمی خواهم کسی را صدا بزنم !
تـــو درد مرا نفهمیدى
درد من تــــو نبودى
درد من نبودن تــــو بود
که نفهمیدى
![]()
منتظر هیچ دستی در هیچ جای این دنیا نباش
اشکهایت را با دستهای خودت پاک کن
همه رهگذرند
وقـتـے حـس میڪنم
جایــے در ایــטּ ڪره ے خاڪے
تــو نفـس میڪشـے و مـטּ
از هــماטּ نفـس هایتـــ نفـس میڪشم
آرام مــی شوم
تـو بــاش
هـوایـتـــ ! بـویـت ! بـراے زنده مانـدنـم ڪافـــے ستـــ
جِســـارَتـــــ مـــی خــــواهَــد
نـَـزدیــکـــــ شُــدَن بــه اَفــکــار دُختَــری
کــه روزهـــا
مـَـردانــه بـــا زِنــدِگــی مــی جَنـــگد ...
امــا شـَــبـــــ هــا
... بالـِـشـتـَش از هــِـق هــِـق هـــای دُختـَـــرانه خیــــس اســـتـــــ ...
منــ عاشقــ قرار هایــ بیقراریــ امــ
تشنهــ یــ تمامــ ترانهــ هایــ چشمــ انتظاریــ امــ !
از هوایــ راکد ،
بهــ تنگــ میــ آیمــ
دلتنگــ آنــ نسیمــ بهاریــ امــ !
گاهیــ از قرار خستهــ میــ شومــ ؛
بیــ تابــ دیدار هایــ اتفاقیــ امــ ...!
و
من میگم بهم نگاه کن
تو میگی که جون فدا کن
من میگم چشات قشنگه
تو میگی دنیا دو رنگه
من میگم چه قدر تو ماهی
تو میگی اول راهی
من میگم بمون همیشه
تو میگی ببین نمیشه
من می گم خیلی غریبم
تو میگی نده فریبم
من میگم خوابت رو دیدم
تو میگی دیگه بریدم
من می گم هدف وصاله
تو ولی میگی محاله
من میگم یه عمره سوختم
تو میگی قلبم رو دوختم
من میگم چشمات و وا کن
تو میگی من و رها کن
من میگم خیلی دیوونم
تو میگی آره می دونم
من میگم دلم شکسته ست
تو میگی خوب میشه خسته ست
من میگم بشین کنارم
تو میگی دوستت ندارم
من میگم بهم نظر کن
تو ولی میگی سفر کن
من میگم واسم دعا کن
تو میگی نذر رضا کن
من میگم قلبم رو نشکن
تو میگی من می شکنم من ؟
من میگم واست می میرم
تو میگی نمی پذیرم
من میگم شدم فراموش؟
تو میگی نه ، رفتم از هوش
من میگم که رفتم از یاد ؟
تو میگی نه مرده فرهاد
من میگم باز شدی حیروون ؟
تو میگی بیچاره مجنون
من میگم ازم بریدی ؟
تو می پرسی نا امیدی ؟
من میگم واسم عزیزی
تو میگی زبون میریزی؟
من میگم تو خیلی نازی
تو میگی غرق نیازی
من میگم دلم رو بردی
تو میگی به من سپردی ؟
من میگم کردم تعجب
تو میگی دیگه بگو خب
من میگم تنهایی سخته
تو میگی این دست بخته
من میگم دل تو رفته
تو میگی هفت روزه هفته
من میگم راه تو دوره
تو میگی چاره عبوره
من میگم می خوام بشم گم
تو میگی حرفای مردم ؟
من میگم نگذری ساده ؟
تو میگی آدم زیاده
من میگم دل به تو بستن ؟
تو میگی اینقده هستن
من میگم تنهام میذاری ؟
تو میگی طاقت نداری ؟
من میگم خدا به همرات
تو میگی چه تلخه حرفات
من میگم اهل بهشتی
تو میگی چه سرنوشتی
من میگم تو بی گناهی
تو میگی چه اشتباهی
من میگم که غرق دردم
تو میگی می خوام بگردم
من میگم چیزی می خواستی ؟
تو میگی تشنمه راستی
من میگم از غم آبه
تو میگی دلم کبابه
من می گم برو کنارش
تو میگی رفت پیش یارش
من میگم با تو چیکار کرد ؟
تو میگی کشت و فرار کرد
من میگم چیزی گذاشته ؟
تو میگی دو خط نوشته
من میگم بختش سیاهه
تو میگی اون بی گناهه
من میگم رفته که حالا
تو می گی مونده خیالا
من میگم می آد یه روزی
تو میگی داری می سوزی
من میگم رنگت چه زرده
تو می پرسی بر میگرده ؟
من میگم بیاد الهی
تو میگی که خیلی ماهی
من میگم ماهت سفر کرد
تو میگی تو رو خبر کرد ؟
من میگم هر کی با ماهش
تو میگی بار گناهش؟
من میگم تو بی وفایی
تو میگی بریم یه جایی
من میگم دلم اسیره
تو میگی نه خیلی دیره
من میگم خدا بزرگه
تو میگی زندگی گرگه
من میگم عاشق پرنده ست
تو میگی معشوق برنده ست
من میگم به روزها شک کن
تو میگی بهم کمک کن
من میگم خدانگهدار
تو میگی تا چی بخواد یار
من میگم که تا قیامت
برو زیبا به سلامت
پشت تو آب نمی ریزم
که نروندت عزیزم