بـه مـن يـــــاد بـده..
انـســان مدرني بـاشـم...
و هـر بـار که دلتـنـگـت مي شـوم..
بـه جـاي بـغـض و اشـک..
تـنـهـا بـه ايـن جـمـلـه اکـتـفــا کنـم که..
هـواي بـد ِ اين روزهـــ ــــا..
آدم را افـسـرده مي کنـد ...!!!

عشق هایت را مثل

کانال تلویزیون عوض می کنی

و افتخار می کنی،

که عشق برایت این چنین است !

و من می خندم …

به برنامه هایی که هیچکدام ،

ارزش دیدن ندارند . . .

تو مقصری. اگر من دیگر " منِ سابق " نیستم!

پـس. من را به "مـن" نبودن محکوم نکن...!

من. همـانم که درگیـر عشقش بودی. یـادت نمی آید؟

من همآنـم. حتی اگر این روزها بویِ بی تفاوتی بدهم.

+ بود و نبودت را به رخ من نکش.

+ تو. تو لایق اشک های شبانه ی من هستی.

دستانم شـاید، امـا . . دلـَم نمی رود به نوشتن.
.
.
.ایـن کلمات به هم دوخته شده کجا! احساسات من کجا!

این بار، . . نخـوانده مـرا بفهم!

هـَمـچـون سـآعــَت شنی شــده ام

کــه نــَفـــَس هـآی آخــَرش رآ مـیـزنـَد

و الـتـمـآس مـیـکــُنــَد یـکـی پـیـدآ شـَود وَ بـَرش گــردآنـد

مــَن هــَم ...

نه ...! !

لـُطــفـا بـَرم نـگــردآنـیـد ! ! !

بــُگـذاریــد تــمآم شــَوم...

خدایا... بابت آن روز که سرت داد کشیدم متاسفمـــــــــ...!!!

من عصبانی بودم

برای انسانی که تو میگفتی ارزشــــَش را ندارد

و مــــــــــن پا فشاری می کردم...

بودن با کسی که دوستش نداری و


نبودن با کسی که دوستش داری همه اش رنج است .



پس اگر همچون خود نیافتی تنها باش .


مثل خــــــــــــــــــــــــ ـــــــدا

انـــ که دستشـــ را آنــ قدرمحکمـــ گرفته ایـــــ


دیروزعاشقــــ منـــ بود


دستتـــ را خسته نکنــــ!


محکمـــ یا آرامــــ


فرداتــــــوهمــــ تنهاییـــــــ


هــــــــه !!!

صدایت درگوشم زمزمه می شود

نگاهت درذهن مجسم

ولی من

تو را

می خواهم

نه خیالت را